آنانکه به زیبایی رو همچو بتانند
وز روی خوش از ماهرخ و ماهوشانند
آیا شود از جام لبش کام بگیریم
آنانکه لطیفند و ز شیرین دهنانند
جانانه سر کوی تو هر روز مقیمیم
پروانه به آتش زده و در طیرانند
صد سال به دنبال ره عشق برفتند
نی راه برفتند و نه از متن بخوانند
برخی نرفتند و به مقصود رسیدند
برخی به گرد خم می چون مگسانند
عاشق نبود او که دلش سوز ندارد
ناسوختگان در طلبش بوالهوسانند
نا گفته هزار حرف از این قصه شنیدیم
صد نکته از آن یار که صاحب نظرانند
یاران زبانی و شفیق و دل و جانی
باشند سلامت که زخوبان جهانند
هر کس سر کوی تو بفریاد در آمد
ناپخته و نا سوخته و بی ادبانند
گمنام بمانید و به سر مستی و عشرت
کین مدعیان در طلبش باد خزانند
درباره این سایت